زندگیِ دور و بر ما



یا مجیب دعوه المضطرین

(ای اجابت کننده دعای مضطرین)

 

 

دلم میخواد داستان تخیلی بنویسم :))

یه ایده هیجان انگیز تو ذهنمه. اما از اونجایی که تجربه هام درمورد نوشتن داستان تخیلی موفق نبوه، نمیدونم چه کنم! 

شاید باز هم امتحانش کنم

 

+گفتم کتاب های " پریدخت" و " فعلا خوبم" رو تموم کردم؟ نه نگفتم.

خب. تو پست بعد یه معرفی کوتاه از هرکدوم مینویسم :)


یا عَون المؤمنین

( ای یار مؤمنان )

 

+خوشا به حالِ شماها که عاشقی بلدید و خدا بهتون میگه مؤمن :) آدم یارش خدا باشه دیگه مشکلای دنیا تو چشمش نمیاد اصلا! یه جور دیگه نگاه میکنه.

 

 

 

+اندر حکایات اصلاحِ الگوی خواب و اون استرسِ وحشتناکی که موقع دیر بیدار شدن تحمل می کردم:

اولاً که خوابِ نامناسب سودای بدن رو زیاد می کنه و سودا موجب ناراحتی و افسردگی میشه ( البته خب افسردگی تک عاملی نیست! سودا فقط یکیشه)

دوماً که کیه که دوست داشته باشه همش از دیر کردن بترسه ؟ :))

 

سعی کردم چند روزی، بعد از ظهر ها نخوابم که شب انقدر خسته باشم بتونم دیگه تا 12 خواب باشم

اولین روزاش که بعد از ظهر به شکل سختی گذشت! ( حالا من جزء اون افرادِ خیلی معتاد به خواب بعد از ظهر نبودم! تفننی بود اولش :)) یه مدلیه لامصب که دو روز میخوابی معتاد میشی :)) )

اما بعدش درست شد. و تازگی دیگه دیر نکردم.

 

امروز برای کارهایی که داشتم، گفتم یه تک نرم، وایسم کارهام رو تموم کنم.

حالا هیییی ساعت و نگاه میکنم که یه وقت دیرم نشه؟ :/

دوتا از کارهامو انجام دادم البته شکر خدا. یکیش مونده که خوندن یه درسیه، نصفشو میخونم میرم :/

 

 

همین:)

 

پی نوشت:

لبخند! من مینیمال دوس دارم. اما نمیدونم چرا هرچی میام یه جمله بنویسم نمیشه اصلا :))) هی صحبت کردنم میاد! laugh


یا امان الخائفین

( ای پناه ترسیدگان)

 

 

خب. بالاخره میریم برای معرفی کآشوب :)

انتشارات: اطراف

و تعداد صفحات: 248

 

(فکر کنین! این 248 صفحه رو من از 13 شهریور تا 2 مهر داشتم میخوندم! )

 

یه سری مجموعه داستانِ کوتاهه. روایت هایی از روضه هایی که زندگی میکنیم. نویسنده هایی که قلم قشنگی داشتن رو خانم مرشد زاده جمع کرده. هر کدوم روایت یک روضه ای که زندگی کردن رو نوشتن. مثلا خاطره ای از روضه های هفتگی، روز عاشورایی ک یکی شون داشته و

این نویسنده ها ممکنه کتاب دیگه ای هم نداشته باشن ها. مثلا سید حمیدرضا قادری همون دکتر قادری اینستا هستن که پیجشون رو به چند نفرتون معرفی کردم. و واقعا قلم قشنگی دارن .

 

 

خب

حالا میخوام دونه دونه برم سراغ این 24 تا روایت و حسم رو حدودا تو یه خط بگم بهشون.

اگه کآشوب رو دارید، جلوتون بازش کنین و نظرمو به اون روایت بخونین:))

 

ممنونم فاطمه جانم برای معرفی .

 

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

برسی انواع مقاطع و ویژگی پروفیل آلومینیوم صنایع فلزی چکش نرم افزار حسابداری و خدمات پس از فروش مجله سلامت هوار برق - الکترونیک اندروید کده روزنوشته‌های گریزان فروشگاه اینترنتی سیسمونی نوزاد